مدیریت استراتژی کسب و کار یکی از مهم ترین مواردی که باید هنگام عرضه محصول خود به بازار و راه اندازی کسب و کارتان در نظر بگیرید، است. با این حال، در دنیای بازاریابی اطلاعات زیادی در اطراف وجود دارد که بسیاری از اوقات درک استراتژی کسب و کار و نحوه اجرای آن در پروژه خود بسیار دشوار است. اما ما در این مقاله شما را با همه مفاهیم کاربردی مدیریت استراتژیک کسب و کار آشنا می کنیم. پس با ما باشید.
شما می توانید با پرکردن فرم زیر از آموزشهای رایگان مدیریتی از جمله مینی دوره رایگان MBA که در صفحه دپارتمان مدیریت موسسه آموزش عالی آزاد امین در اختیار شما مدیران و صاحبان کسب و کار قرار گرفته است، بهره مند شوید. همچنین می توانید از طریق فرم زیر، یک جلسه رایگان مشاوره درباره کسب و کار خود را با کارشناسان ما داشته باشید.
در این مقاله می خواهیم در مورد استراتژی های کسب و کار صحبت کنیم: آنها چیستند؟ اهداف آنها چیست؟ چه نوع استراتژی هایی را می توانیم در کسب و کار خود پیاده کنیم؟ اینها برخی از سوالاتی است که در ادامه به آنها پاسخ خواهیم داد. پس تا پایان همراه ما باشید.
فهرست مطالب مقاله
Toggleاستراتژی کسب و کار چیست؟
درواقع استراتژی کسب و کار نقشه راه یا طرحی است که اهداف شما و اقدامات یا مراحل مورد نیاز برای رسیدن به هدف نهایی را مشخص می کند. این اصول راهنما باید در سراسر سازمان به اشتراک گذاشته شود تا به شرکت شما در رسیدن به اهداف کمک کند.وقتی از استراتژی های کسب و کار صحبت می کنیم به مجموعه تکنیک ها، روش ها و تاکتیک های لازم برای دستیابی به اهداف هر کسب و کاری اشاره می کنیم.
به زبانی دیگر، استراتژی کسب و کار نقشه راه یا طرحی است که اهداف شما و اقدامات یا مراحل مورد نیاز برای رسیدن به هدف نهایی را مشخص می کند. این اصول راهنما باید در سراسر سازمان به اشتراک گذاشته شود تا به شرکت شما در رسیدن به اهداف کمک کند. هر شرکتی اهداف ماهانه، فصلی و سالانه دارد
اکنون، تعیین اهداف ساده به نظر می رسد، اما دستیابی به آنها؟ برای دستیابی به این اهداف لازم است استراتژی هایی تعیین کنیم که به ما در دستیابی به آنها کمک کند: اینکه برنامه ریزی استراتژی های تجاری هستند، اقدامات لازم برای به دست آوردن نتایج مطلوب در کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت
اگر چالشی در کسب و کار خود دارید، نگران نباشید، به جای درستی آمده اید. چه به تازگی کسب و کار خود را شروع کرده باشید و چه در حال حاضر سابقه کار داشته باشید، همیشه چالش های جدیدی وجود دارد که نیاز به یک استراتژی خوب دارد.
در اینجا می خواهیم مثالی از یک شرکت پرآوازه که همه ما آن را می شناسیم و با مدریت استراتژی به موفقیت های کلان دست یافته است:
اپل APPLE
اپل بهعنوان یکی از بزرگترین شرکتهای فناوری در جهان، با مدیریت استراتژی خاص خود به موفقیتهای چشمگیری دست یافته است.یکی از استراتژیهای کلان اپل، تمرکز بر روی نوآوری و طراحی محصولات منحصر به فرد است. این شرکت از دهه ۱۹۹۰ با محصولاتی همچون iMac، iPod، iPhone، iPad و MacBook Pro به بازار آمده است.
استراتژی اصلی آن در توسعه محصولات، ایجاد تجربه کاربری بینظیر و ادغام نوآوریهای فناورانه به طراحی زیباست. بهطور مداوم، این شرکت سعی دارد با ارائه محصولاتی که نیازهای مشتریان را پاسخ دهند و در عین حال سبک، کارآمد و دارای ارزش افزوده باشند، در بازار پیشروی کند.
اپل به کمک استراتژیهای خود در مدیریت کسب و کار، نه تنها به عنوان یک تولیدکننده محصولات الکترونیکی، بلکه به عنوان یک آیکون فناوری و برند جهانی شناخته شده است.
اهداف استراتژی کسب و کار چیست؟
همانطور که دیدیم، استراتژی های کسب و کار بر اساس اهداف خاصی استوار است. با این حال، اهداف میتوانند با توجه به مدل کسبوکار، مسیر ما، و غیره بسیار متفاوت باشند.
بیایید به برخی از رایجترین اهدافی که استراتژیهای کسبوکار به دنبال دستیابی به آن هستند نگاهی بیندازیم.
نفوذ در بازار
این هدف اصلی توسط شرکت هایی است که به تازگی شروع به کار کرده اند. اگر این مورد شماست، تمام استراتژیهای تجاری که پیشنهاد میکنید باید برای دستیابی به این هدف کلی در نظر گرفته شوند. برخی از نمونههای استراتژی برای این هدف ممکن است ارائه قیمتهای رقابتی یا توسعه حداقل محصول قابل دوام برای آزمایش بخشی از بازار باشد که میخواهیم در آن نفوذ کنیم.
رشد شرکت
وقتی توانستیم به بازار نفوذ کنیم و خود را به عنوان یک شرکت تثبیت کنیم، یکی از بزرگترین چالش هایی که پیش می آید این است که چگونه می توانیم آن را رشد دهیم؟ در این مرحله چندین استراتژی وجود دارد که می توان به منظور ایجاد مقیاس تجاری ما انجام داد و همه چیز به ویژگی های خاص هر پروژه بستگی دارد. برخی از این استراتژی ها می توانند عبارتند از: گسترش کاتالوگ محصول یا خدمات، تخصص در یک محصول خاص یا جستجوی بازارهای جدید، به عنوان مثال، گسترش دامنه جغرافیایی ما.
رهبری صنعت
یکی دیگر از اهداف مشترک زمانی که شرکت ها برای مدتی به طور پیوسته در حال رشد بوده اند، قرار گرفتن خود به عنوان رهبران در یک بخش معین است. این شاید یکی از سختترین چالشها باشد و استراتژیهای کسبوکار باید آنقدر قوی باشند که در طول زمان پایدار باشند. در بسیاری از موارد این استراتژی ها به سرمایه گذاری های کلان نیاز دارند، به عنوان مثال، در تبلیغات.
دوره MBA مشهد در موسسه آموزش عالی امین برای شما مدیران و صاحبان کسب و کار با آموزشهای کاربردی و به روزرسانی شده درباره مدیریت رفتارهای سازمانی همراه است. این دوره ها به صورت دوره آنلاین مدیریت MBA و دوره آنلاین مدیریت DBA نیز به منظوری دستیابی سریعتر و آسانتر به مدرک مدیریت ارائه می شوند. دوره فرم زیر را کامل کنید تا کارشناسان ما با شما تماس بگیرند:
مزایای داشتن استراتژی کسب و کار
مزیت اصلی داشتن یک استراتژی تجاری شفاف این است که به ما امکان می دهد با یک جهت به جلو حرکت کنیم. یعنی به ما این امکان را می دهد که تصور روشنی از مسیری که در حال طی کردن هستیم داشته باشیم و قدم به قدم تصمیمات بهتری بگیریم.
استراتژی کسب و کار به ما کمک می کند:
- از بهترین فرصت ها استفاده کنید.
- از تهدیدات احتمالی آگاه باشید و اقدام کنید.
- به هر مشکلی که ممکن است پیش بیاید سریع و واضح پاسخ دهید.
- شرکت و مشتریان بالقوه خود را بهتر بشناسید.
- منابع را بهتر تخصیص دهید.
مزایای زیادی وجود دارد، اینطور نیست؟ مطمئناً موارد بسیار دیگری وجود دارد که در حال حاضر فراموش می کنیم، اما چیزی که می خواهیم روشن کنیم این است که اگر هدف خود را در نظر نگیریم و برای رسیدن به هدف چه اقداماتی را باید انجام دهیم، راهی برای رشد کسب و کار وجود ندارد.
نکاتی برای ایجاد استراتژی کسب و کار خود
اکنون که مزایای داشتن مدیریت استراتژی کسب و کار را می دانید، اجازه دهید نکاتی را مرور کنیم تا بتوانید برنامه ریزی استراتژی خود را شروع کنید.
قبل از هر چیز پیشنهاد می کنیم تحلیلی از وضعیت فعلی کسب و کار خود انجام دهید. تجزیه و تحلیل SWOT می تواند برای درک نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدهای شما بسیار مفید باشد.
با این تصویر واضح، میتوانید به این فکر کنید که با توجه به وضعیت فعلی کسبوکارتان، کدام هدف را باید دنبال کنید. به یاد داشته باشید که اهداف SMART خود را تعیین کنید! به این ترتیب احتمال دستیابی به آنها بسیار بیشتر خواهد بود. اهداف خود را به کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت تقسیم کنید تا در این فرآیند غرق نشوید.
سپس، این به شما بستگی دارد که آن اهداف را به برنامه های خاص تبدیل کنید. در اینجا به شما توصیه می کنیم که فقط اهداف کوتاه مدت را انتخاب کنید. به یاد داشته باشید، همه چیز در مورد برداشتن آن یک قدم در یک زمان است. حالا به این فکر کنید که برای رسیدن به آن اهداف چه اقداماتی باید انجام شود، همه آنها را یادداشت کنید و به آنها مهلت بدهید!
5 استراتژی کسب و کار بهینه
تنها پنج استراتژی کسب و کار وجود دارد:
- استراتژی کم هزینه
- استراتژی کیفیت
- استراتژی توزیع
- استراتژی فناوری
- استراتژی مالکیت معنوی
همه استراتژی های کسب و کار به این پنج مورد یا ترکیبی از آنها تقسیم می شوند. به عنوان یک اصل کلی، تمرکز سازمان خود بر روی یکی از آنها ساده ترین راه برای اجراست. با ترکیب این استراتژی ها توسط یک شرکت، خطر شکست به طور تصاعدی افزایش می یابد.
شرکت ها هنوز باید در همه این زمینه ها اجرا کنند. با این حال، نقطه اوج استراتژیک جایی است که نقاط قوت اصلی یک شرکت نهفته است و در آنجا تأکید می کند که چگونه مشتریان به آن نگاه می کنند. اگر یک شرکت بر همه تاکید یکسان داشته باشد، پیام آن در بهترین حالت به سردرگمی در ذهن مشتری پراکنده خواهد شد. ارزان. در اینجا جزئیات پشت هر استراتژی آمده است:
1) استراتژی کم هزینه
استراتژی کم هزینه تنها موقعیت غیرقابل تسلط بازار را فراهم می کند. هزینه کم منجر به قیمت پایین می شود که ساده ترین راه برای متمایز کردن محصولات شماست. با هزینه کم، نیازی به محصول برتر نیست. در واقع، اگر یک محصول نامرغوب به اندازه کافی پایین باشد، اغلب از یک محصول برتر فروش بیشتری خواهد داشت. استراتژی کم هزینه نیز ساده ترین راه برای نگهداری است. یکی نیاز کمی به تمرکز مشتری دارد. تنها چیزی که یک فرد نیاز دارد تمرکز اختصاصی برای کاهش سیستماتیک هزینه است.
یکی دیگر از نقاط ضعف استراتژی کم هزینه این است که شرکت ها به راحتی از بازاریابی خود راضی می شوند. از آنجایی که آنها تمرکز درونی خود را برای کاهش هزینه ها دارند، بازار و حتی مشتریان را نادیده می گیرند.آنها اغلب هزینههای بازاریابی را به پایینتر از سطوح حیاتی کاهش میدهند و آنها را طعمه آسانی میگذارند. استراتژی کم هزینه ممکن است غیرقابل انکار باشد، اما این ویژگی مطلق نیست. شرکت هایی با استراتژی های فناوری می توانند شرکت های کم هزینه را با منسوخ کردن آنها شکست دهند.
یکی از مثالهای برجسته برای استراتژی کم هزینه، شرکت “Walmart” است. والمارت بهطور مداوم از استراتژی کم هزینه بهرهمند بوده و به عنوان یکی از بزرگترین شبکههای خردهفروشی در جهان شناخته میشود.
استراتژی اصلی این برند در کم هزینه بودن محصولات و خدمات آن است. او تلاش میکند هزینههای تولید، توزیع، و فروش را به حداقل برساند و سپس این کاهش هزینهها را به مشتریان منعکس کند. از جمله روشهایی که برای دستیابی به استراتژی کم هزینه اتخاذ کرده است، عبارتند از:
1. تجمیع قدرت خرید
با داشتن شبکههای توزیع بسیار بزرگ، توانایی خود در تجمیع و حاکمیت بر بازار را افزایش داده و از تخفیفات قدرتمند در فرآیند خرید بهرهمند میشود.
2. استفاده از فناوری
از فناوریهای پیشرفته در فرآیندهای خود استفاده میکند تا بهینهسازی و اتوماسیون را افزایش دهد و هزینهها را به حداقل برساند.
3. مدیریت لجستیک موثر
شرکت با بهینهسازی زنجیره تامین و فرآیندهای لجستیک، توانسته است هزینههای حمل و نقل را به حداقل برساند.
4. پیشنهاد محصولات خود
بیشترین تلاش را در جلب مشتریان با ارائه محصولات متنوع و با کیفیت با کمترین قیمت ممکن دارد.
این استراتژی به والمارت این امکان را میدهد که به عنوان یک انتخاب پرطرفدار در میان مشتریان باشد و همچنین در مقایسه با رقبا هزینههای خود را کنترل نماید.
2) استراتژی کیفیت
استراتژی کیفیت فقط کمی دشوارتر از استراتژی هزینه است. دلیل آن این است که بیش از حد درونی متمرکز است. مانند هزینه کم، این یک موضوع یک بردار است که صرفاً بر روی اجرای داخلی متمرکز است. اما استراتژی کیفیت دشوارتر است زیرا نیاز به اجرای تاکتیکی پیچیده در هر دو بخش تولید، بازاریابی و شراکت تامین کننده دارد. اجرای آن با برون سپاری بسیار دشوار است. کیفیت را فقط می توان با فرآیندهای تجاری واقعاً خوب ایجاد کرد.
علاوه بر این، بهترین شرکتها با استراتژیهای کیفیت همواره در جایی تولید میکنند که اخلاق کاری قوی است و دارای سنت طولانی کیفیت است. وقتی صحبت از استراتژی کیفیت به میان می آید، نیروی کار بسیار مهم است. به همین دلیل است که شرکت های ژاپنی استراتژیست های برتر کیفیت هستند. آنها همچنین با تامین کنندگان خود به خوبی به عنوان بخشی از تاکتیک های کیفی خود رفتار می کنند. ریسک استراتژی کیفیت، تغییرات فرهنگی در مدیریت یا نیروی کار یک شرکت و همچنین در کل کشور است. مدیریت استراتژ کسب و کار به راحتی می تواند تمرکز خود را بر کیفیت از دست بدهد و شیفته هزینه شود. این اتفاق برای بسیاری از شرکت ها در ژاپن رخ داد زیرا ارزش ین در دهه هشتاد افزایش یافت.
برای مثال، سونی نمونه خوبی برای مطالعه است. ژاپن در دهه هشتاد با یک ضربه مضاعف مواجه شد، زیرا نیروی کارش از کارکردن ساعات طولانی برای پاداش به ظاهر ناچیز ناراضی شد. روندهای اجتماعی می توانند در درازمدت موذیانه باشند و شرکتی را که ناآگاه و غیرقابل درک است نابود می کند.
3) استراتژی توزیع
استراتژی توزیع مبتنی بر این است که یک شرکت قدرت خود را از طریق شبکه توزیع خود ایجاد می کند. این استراتژی در ظاهر ساده به نظر می رسد، اما اینطور نیست. این یک استراتژی توزیع کننده نیست. شرکت هایی با استراتژی های توزیع، شبکه های ملی و در مورد اکثر شرکت های فناوری، شبکه های بین المللی می سازند. اجرای صحیح آن یک استراتژی بسیار پرهزینه است. اما زمانی که به خوبی اجرا شود، دامنه استراتژی توزیع موانع بزرگی برای ورود ایجاد می کند.
ضعف استراتژی توزیع این است که شرکت های بزرگ به راحتی می توانند آن را کپی کنند. از آنجایی که کیفیت برای مشتریان اهمیت بیشتری دارد، استراتژی توزیع پوچ بود.
برای مثال، از آنجایی که بازار در ایالات متحده تثبیت شد و اتحادیهها قدرت وتو را به دست آوردند، تمرکز کسبوکار به جای جلب رضایت مشتری به سمت جلب رضایت اتحادیهها تغییر کرد. کیفیت سقوط کرد، زیرا قیمتها افزایش یافتند تا نیروی کار پرهزینهتر و در عین حال ضعیفتر پرداخت شود. این امر دری را برای تامین کنندگان آلمانی و سپس ژاپنی باز کرد که در پایان غم انگیزی برای نیروی کار گران تمام می شد.
4) استراتژی فن آوری
استراتژی فن آوری ترکیبی از قرار گرفتن در لبه برش فناوری و تولید است. این دو برای ارائه یک محصول غیرقابل توقف استفاده می شوند. به طور کلی در فناوری سودآورترین است، زیرا از انباشته شدن حاشیه ها جلوگیری می کند. اما اجرای آن نیز سخت ترین است. نیاز به ساخت داخلی دارد. آسان است؛ سازمان شما به سادگی از هر شرکت دیگری در اطراف شما هوشمندتر است. استراتژی های “ما به چیزی فکر خواهیم کرد” تنها در صورتی کار می کنند که شرکت شما بتواند به طور مداوم نوآور باشد.
اگر چیزی به ذهنش نرسد، به سرعت تبدیل به نان تست می شود. نمونههای عالی آن اتفاقی است که برای اپل افتاد زمانی که اسکالی استیو جابز را بیرون کرد، زمانی که فیرچایلد باب نویس و گوردون مور را بیرون راند، و زمانی که فارما بزرگ سعی کرد فرآیندهای کشف داروی خود را با شیمی ترکیبی تصادفی خودکار کند.
برای نمونه، TI، AMD و Intel توانستند در دهه هشتاد با موفقیت از حافظهها به ریزپردازندهها تغییر جهت دهند، زیرا استراتژیهای فناوری قوی داشتند. بیگ فارما با صدور مجوز، تولید و توزیع داروهای توسعه یافته توسط شرکت های بیوتکنولوژی، از طریق آن کار کرده است. مزیت دیگر استراتژی فناوری این است که فروش آسان تر است زیرا شما چیزهایی برای فروش دارید، نه فقط ایده ها.
5) استراتژی IP یا مالکیت فکری
استراتژی IP یا مالکیت فکری اساساً یک استراتژی فناوری بدون تولید است، به همین دلیل است که در بین استارتآپهای کوچک بسیار محبوب است. این ارزانترین راه برای ورود به یک بازار و سادهترین راهبرد برای از دست دادن بازار و تجارت است، زیرا اگر به چیزی فکر نکنید، چیزی برای عقبنشینی ندارید.
برای مثال، در صنعت داروسازی، شرکت های بیوتکنولوژی کسانی بوده اند که استراتژی IP را اتخاذ کرده اند. در حالی که مهندسی معکوس محصولات آنها بسیار دشوارتر از ترکیبات شیمیایی موجود در فارماکولوژی کلاسیک است، این شرکتهای بزرگ داروسازی هستند که به دلیل کانالهای فروش و توزیع یکپارچه عمودی خود، معمولاً از نظر سهم درآمد بالاتر هستند.
راه های مختلفی برای ترکیب این استراتژی ها وجود دارد. همانطور که تامین کنندگان ضعیف از بازار خارج می شوند، بازار ادغام می شود و یک تامین کننده پیشرو معمولا به عنوان یک ارباب ظاهر می شود. بخش سخت هر یک از این استراتژی ها در حرکت از یکی به دیگری است. وضوح استراتژی و داشتن نظم و انضباط برای پایبندی به یک استراتژی انتخابی برای موفقیت ضروری است.
5 مرحله مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک شامل مدیریت منابع سازمان، تجزیه و تحلیل نیروهای داخلی و خارجی و توسعه استراتژی ها برای تحقق اهداف و مقاصد است. پنج مرحله کلیدی وجود دارد که می تواند به کسب و کارها در اجرای استراتژی های خود کمک کند.
مرحله اول
یک سازمان ابتدا باید اهداف روشن و واقع بینانه ایجاد کند. اهداف آن باید پاسخ دهند که شرکت می خواهد به چه چیزی دست یابد و چرا. پس از تنظیم، شرکت می تواند اهداف یا نحوه دستیابی به اهداف را شناسایی کند. در این مرحله شرکت می تواند چشم انداز و اهداف بلند مدت و کوتاه مدت خود را بیان کند.
مرحله دوم
سازمان ها سپس باید بتوانند بررسی کنند، درک کنند، و کدگذاری کنند که چه نیروهای داخلی و خارجی بر کسب و کار و اهداف آنها تأثیر می گذارد، و همچنین چه چیزی برای رقابتی ماندن نیاز دارد. ابزارهای تحلیلی، مانند تجزیه و تحلیل SWOT، در این مرحله مفید هستند.
مرحله سوم
بر اساس نتایج تجزیه و تحلیل، شرکت می تواند استراتژی خود را توسعه دهد و چگونگی دستیابی شرکت به اهداف خود را مشخص کند. در این مرحله، شرکت افراد، فناوری و سایر منابع مورد نیاز را شناسایی خواهد کرد. چگونه این منابع برای انجام وظایف تخصیص داده می شود و چه معیارهای عملکردی برای اندازه گیری موفقیت مورد نیاز است. همچنین جلب رضایت سهامداران و رهبران تجاری بسیار مهم است.
مرحله چهارم
زمانی که استراتژی ها تعریف شدند، نوبت به اجرا می رسد. استراتژی از برنامه ریزی تا اجرا گرفته می شود. در این مرحله منابع تخصیص یافته بر اساس نقش ها و مسئولیت های خود وارد عمل می شوند.
مرحله پنجم
مرحله نهایی مدیریت استراتژیک، ارزیابی اثربخشی استراتژی های اجرا شده با استفاده از معیارهای تعریف شده است. این شرکت همچنین بررسی خواهد کرد که آیا استراتژیهای ناکارآمد باید با استراتژیهای بادوامتر جایگزین شوند یا خیر. شرکت باید به نظارت بر چشم انداز کسب و کار و عملیات داخلی و همچنین حفظ استراتژی هایی که اثربخشی آنها ثابت شده است، ادامه دهد.
برنامه استراتژی کسب و کار در 10 مرحله
لازم نیست اینطور باشد. در اینجا 10 مرحله وجود دارد که می توانید برای ایجاد بهترین استراتژی های تجاری و اجرای آنها با دقت انجام دهید:
1. یک چشم انداز واقعی ایجاد کنید.
چشم انداز یک کلمه انتزاعی است که برای افراد مختلف معنای متفاوتی دارد. به طور کلاسیک، یک چشم انداز یا بیانیه چشم انداز تصویری فوری از آینده است. این باید مشتمل بر آرزوهایی در مورد نوع شرکتی باشد که می خواهید باشید، و برخلاف بیانیه ماموریت، چگونگی موفقیت را با عبارات واضح (مشتریان، بازارها، حجم و غیره) بیان می کند.
2. مزیت رقابتی را تعریف کنید.
در اصل، استراتژی توسعه کسب و کار شناسایی این است که چگونه یک شرکت می تواند ارزش منحصر به فردی را به مشتریان خود ارائه دهد. در بسیاری از بخشهای اقتصاد، شرکتها در دریایی از یکسانی گیر کردهاند. یک استراتژی تجاری خوب باید در نظر بگیرد که چگونه یک شرکت می تواند از رقابت در ارائه خدمات، مدل قیمت گذاری، سیستم تحویل و موارد دیگر فضا ایجاد کند.
3. اهداف خود را مشخص کنید.
یکی از مهم ترین موانع یک برنامه تجاری استراتژیک، هدف گذاری ضعیف است. در غیاب اهداف بسیار خاص، شرکت ها از پیام رسانی نامشخص و در نتیجه عدم انطباق بین فروش و بازاریابی رنج می برند. تعریف جایگاهها و تخصصها به شرکتها اجازه میدهد تا منابع را متمرکز کنند (البته برخی از شرکتها از نظر طراحی کلی هستند).
بازارهای هدف واضح به شرکت توانایی ایجاد یک رویکرد فروش و بازاریابی یکپارچه را می دهد، جایی که بازاریابی بهره وری فروش را امکان پذیر می کند. برنامه های فروش و بازاریابی زمانی که اهداف محدود هستند به طور موثرتری اجرا می شوند.
4. روی رشد سیستماتیک تمرکز کنید.
همانطور که یکی از مشتریان می گوید، “شرکت پر رونق یعنی یک شرکت در حال رشد است.” تنها از طریق رشد است که شرکت ها می توانند روی چیزهایی مانند فناوری، بهترین افراد و تجهیزات جدید سرمایه گذاری کنند. برنامه استراتژیک باید مشخص کند که یک شرکت در کدام بخش ها و به چه نسبتی رشد خواهد کرد، به طوری که ترکیب محصول یک نتیجه حاشیه خالص خاص را به همراه داشته باشد. تنها پس از رسیدن به چنین نتایجی، یک شرکت می تواند بداند که از نظر هزینه، هزینه های سربار و غیره چقدر می تواند هزینه کند.
5. تصمیمات مبتنی بر واقعیت بگیرید.
استراتژی یک تمرین زباله در داخل و خارج کردن زباله است. مدیران اغلب از کمبود داده های خوب شکایت دارند، اما ما به طور مداوم اطلاعاتی را پیدا می کنیم که در شکل گیری استراتژی تجاری مفید است. ما زمانی با یکی از اعضای Vistage کار کردیم که سعی داشت ارزش بخشهای مختلف سرویسدهی شده را تعیین کند. با دسترسی به سوابق عمومی یک بندر مجاور، توانستیم محمولههای واقعی کالا توسط مشتریان بالقوه را محاسبه کنیم.
6. طرح کسب و کار استراتژیک بلند مدت.
در مواجهه با تغییرات دائمی، افق برنامه ریزی کوتاهتر از گذشته است. با این حال، تنها فکر کردن یک چهارم به سه ماهه تله ای است که ممکن است توانایی دید شرکت ها را از اطراف سلب کند. بهترین شرکتهای کلاس فرآیندهایی را ایجاد میکنند که استراتژی را بهعنوان یک چرخه سالانه بهجای یک رویداد ثابت و یکباره در نظر میگیرند.
7. توسعه استراتژی انعطاف پذیر.
شرکت ها می توانند بلند مدت فکر کنند و همچنان انعطاف پذیر باشند. به عنوان مثال، یک جزء مهم توسعه استراتژی کسب و کار، تجزیه و تحلیل نیروهای خارجی است. شرکت ها باید نیروهای خارجی بلندمدت را ارزیابی کنند و بر اساس اطلاعات جدید (جلسات منظم، شاید هر سه ماه یکبار) با محوریت تطبیق دهند.
جف بزوس از آمازون هر سهشنبه یک جلسه استراتژی برگزار میکند تا با تیم مدیریتی خود آن را در کانون توجه قرار دهد.
8. از نظر استراتژیک فراگیر باشید.
برای انعطاف پذیری، شرکت ها نسبت به گذشته افراد متفاوتی را در استراتژی خود لحاظ می کنند. در زمانی که شرکت ها کارمندان هزاره بیشتری را استخدام می کنند، شفافیت بیشتری وجود دارد.در حالی که من هرگز طرفدار این نیستم که شرکتها کتابهای خود را باز کنند (زیرا این یک تصمیم شخصی برای کارآفرین است)، مطمئناً حرکتی به سمت شمول و شفافیت بیشتر وجود دارد.
تصمیم گیری در مورد اینکه چه کسی در شکل گیری استراتژی گنجانده شود یک انتخاب حیاتی است. ما به صاحبان کسب و کار توصیه می کنیم افرادی را که می توانند به آنها اعتماد کنند و می توانند استراتژیک فکر کنند را شامل شوند.
9. برای قبل از کار وقت بگذارید.
اگر می خواهید مدیرانتان استراتژی را جدی بگیرند، آنها را وادار به انجام تحقیقات و تهیه اطلاعات مرتبط قبل از جلسات استراتژی خود کنید.
10. نتایج خود را بسنجید و عالی اجرا کنید.
هر استراتژی باید قابل اجرا باشد. شرکت هایی که بهترین در کلاس هستند:
- یک برنامه اقدام استراتژیک داشته باشند که اغلب (معمولا ماهانه) آن را دنبال می کنند.
- ترویج مالکیت مشترک طرح در بین مدیران و ادارات.
- از شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) که پیش بینی کننده هستند و مستقیماً با برنامه استراتژیک همسو هستند، استفاده کنید.
- اهداف آبشاری داشته باشید که به هر بخش می رسد و با کارکنان طنین انداز می شود تا آنها بفهمند که چگونه نقش آنها به خیر بیشتر کمک می کند.
- تقویم شرکتی خود را برای ترویج جلسات سازنده تنظیم کنید و یک چرخه مدیریت عملکرد ایجاد کنید که از اهداف و مقاصد آبشاری برای هر کارمند پشتیبانی می کند.
- هر سال چرخه استراتژی خود را بشویید و تکرار کنید
ساخت موفقیت آمیز استراتژی کسب و کار: چیزهایی که باید بدانید
ایجاد یک استراتژی تجاری برنده می تواند به شما کمک کند تا سازمان خود را به عنوان یک رهبر بازار قرار دهید. در اینجا چیزی است که شما باید بدانید تا با موفقیت یک استراتژی تجاری برای شرکت خود بسازید.
یک استراتژی تجاری موفق با رسمی کردن یک برنامه حول سه عنصر اصلی آغاز می شود: اهداف تجاری، مخاطبان هدف و مدیریت استراتژیک. از این شش آیتم اقدام برای شروع نوشتن یک استراتژی تجاری موثر که با اهداف سازمان شما همسو باشد استفاده کنید.
- بیانیه های ماموریت و چشم انداز سازمان خود را در نظر بگیرید
- ارزش های اصلی شرکت خود را شناسایی کنید
- تجزیه و تحلیل SWOT انجام دهید
- طرح کلی تاکتیک ها برای دستیابی به اهداف
- ایجاد برنامه ای برای تخصیص منابع برای دستیابی به نتیجه مطلوب
- نتایج را برای اثربخشی ارزیابی کنید
اجرای برنامه ریزی استراتژیک کسب و کار مستلزم نظم و انضباط است و این مسئولیت مدیران ارشد است که فرآیندهایی را ارتقا دهند که تیم را بر جایزه متمرکز نگه دارد.
جمع بندی
هر کسب و کاری در مسیر رشد و دستیابی به اهداف خود ممکن است با افت و خیزهای بسیاری رویارو شود. برای جلوگیری از خطر سقوط کسب و کارتان باید به فکر راهها و استراتژی هایی برای نجات باشید. در اینجاست که نیاز به مشاوره دارید. نیاز به چاره جویی و عارضه یابی تخصصی و حرفه ای و همینطور آموزش دارید. ما در موسسه امین، با 20 سال تجربه ارائه دوره های حضوری و مجازی MBA و DBA، این بستر را برای شما فراهم کرده ایم.
همه مفاهیم درباره مدیریت استراتژی کسب و کار و عارضه یابی را در این دوره ها آموزش می دهیم. پس نگران نباشید. کلینیک کسب و کار امین همیشه آماده کمک به حل مشکلات کسب و کارهای شما مدیران و صاحبان کسب و کار گرامی است. برای اطلاعات بیشتر از دوره ها و نیز بهره مندی از یک جلسه مشاوره رایگان کسب و کار فرم زیر را پر کنید تا کارشناسان ما همه جوره شما را راهنمایی کنند.
منابع
https://www.thepowermba.com/en/blog/what-types-of-business-strategies-are-there
https://www.investopedia.com/terms/s/strategic-management.asp
https://www.vistage.com/research-center/business-leadership/strategic-planning/20181105-10-steps-building-best-business-strategies/